همانطور که در فصول گذشته بيان شد، حالت توبه آن است که انسان خود را
واقعاً مقصّر بداند و مقارن با گفتن «استغفرالله» و عذرخواهي از خداوند، در دلش از
خداوند متعال شرمنده باشد. اگر چنين حالتي براي آدمي پديد آيد، قطعاً توبۀ او
پذيرفته ميشود، گناهان او بخشيده ميشود و پروندۀ سفيد و درخشاني فراروي او گشوده
خواهد شد که ميتواند سرآغاز حرکت به سوي خداوند تبارک و تعالي باشد.
انسان باید در مقابل پروردگار خویش بهچنین حالتی برسد، تا بتواند
منزل توبه را با موفّقیّت پشت سر بگذارد. نکتۀ مهم و قابل توجّه اين است که:
رسيدن بهچنين حالتي مشکل است و در بسياري از موارد، عليرغم اينکه انسان ميداند
بايد توبه کند و از نتايج و فوائد رسيدن به حالت توبه نيز اطّلاع دارد، ولي نميتواند
دست از گناهان خود بشويد و حقيقتاً توبه نمايد.
افزون بر اين، توبة حقيقي آن است که خالصانه باشد و از عمق جان آدمي
سرچشمه گرفته باشد و قرآن کريم نيز انسان را بهچنين توبهاي ترغيب مي فرمايد:
>يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَي اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحا<
اى كسانى كه ايمان آوردهايد، بهسوى خدا توبه كنيد، توبهاى خالص.
در اين زمينه از امام صادق% سؤال شد:
توبة نصوح چيست؟ آن حضرت فرمودند:
«يَتُوبُ الْعَبْدُ مِنَ الذَّنْبِ ثُمَّ لَا يَعُودُ فِيهِ»[2]
بنده از گناه توبه كند و ديگر به آن باز نگردد.
بنابراين توبۀ حقيقي و خالصانه بايد همراه با اصلاح اعمال و ترک بدون
بازگشت گناه و معاصي باشد و اين امر بسيار مشکل مينمايد؛ زيرا علاوه بر اينکه
رسيدن به حالت توبه، واجب و لازم است، حفظ و صيانت از آن حالت ارزشمند نيز لازم و ضروري
است. عبارت «لَا يَعُودُ» که در روايات فراواني تکرار شده است، حاکي از
تأکيد اهلبيت( بر بقا، دوام و ماندگاري حالت توبه در وجود انسان و عدم بازگشت به
گناه ميباشد.
در اين خصوص راهکارهايي وجود دارد که توجّه به آنها، ميتواند
موجب تنبّه و بيداري آدمي گردد و او را به حالت ارزشمند و نوراني توبه رهنمون گردد
و به منزل توبه برساند و مداومت بر اين حالت را براي وي تضمين نمايد.
در ادامه به برخي از راهکارهاي دستيابي به حالت توبه و نيز دوام و
استمرار اين حالت معنوي اشاره ميشود.
1. تضرّع و زاري به درگاه خداوند سبحان
یکی از الطاف بسیار بزرگی که خداوند تبارک و تعالي نسبت به بندگان
خويش دارد و نزد آنان مغفول است، اينکه حضرت پروردگار، بسيار بيشتر از خودِ آدميان،
مشتاق کمال انسان ميباشد و در اين راستا به ياري بندگان مؤمن خود ميشتابد.
سالک در مسير حرکت بهسوي خداي رحمان، همواره کمکرسانی و مددکاري حقتعالي
را به وضوح ميبيند و از آن، در جهت ادامة مسير، بهره ميبرد. در واقع اگر پويندة
راه کمال، حرکت را شروع کند و همّت داشته باشد، خداوند در بن بستها به فریاد او
میرسد و در گرفتاريها دست وي را خواهد گرفت.
يکي از موانع مهم و اساسي سير و سلوک، «گناه و نافرماني خداوند» است و
سالک براي رهايي از اين مانع، بايد از خداوند طلب کمک و ياري کند و توفيق توبه را
از او بخواهد. اگر توفيق از جانب پروردگار متعال نصيب انسان نشود، محال است کسي بتواند
در سير و سلوک خود پيشرفت نمايد:
>وَ لَوْ لا
فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ ما زَكي مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَداً وَ
لكِنَّ اللَّهَ يُزَكِّي مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ سَميعٌ عَليم<
بنابراين سالک بايد به درگاه حضرت ربّ العالمين رفته و با تضرّع و
زاري و التماس، توفيق دست کشيدن از گناهان و بازگشت به سوي پروردگار را بگيرد.
پويندة راه حقيقت بايد با خداي خويش رابطة عاطفی برقرار کرده و در دل
شب با او به دردِ دل بپردازد و به درگاه او، تضرّع و زاری داشته باشد، با خداي
مهربان اظهار قصور و تقصیر نمايد و بالأخره نظیر عبد کوچکي که در مقابل مولاي بزرگ
خويش قرار گرفته، دائماً در مقابل خداوند تعالي خاشع باشد و به واسطه اين رابطة
عاطفي، توبه کند.
رسيدن به
مقامات والاي عرفاني و نيل به درجات معنوي، بدون ارتباط محبّتآميز و عاطفي با
خداوند آن هم در دل شب، امکان پذير نيست. امام حسن عسکري% ميفرمايند:
«إِنَّ الْوُصُولَ إِلَي
اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ سَفَرٌ لَا يُدْرَكُ إِلَّا بِامْتِطَاء اللَّيْل»[5]
رسيدن به
خداوند عزّوجل، سفري است که به جز با شب زندهداري درک نميشود.
برترين
عمل در شب زندهداري که اوج ارتباط عاطفي بنده با خداوند را نيز در بر دارد، نماز
شب است:
>تَتَجافى
جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَ طَمَعاً وَ مِمَّا
رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ، فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِيَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ
أَعْيُنٍ جَزاءً بِما كانُوا يَعْمَلُونَ<[6]
پهلوهايشان از بسترهاى خواب تهى مىشود، پروردگارشان را در حال بيم و
طمع مىخوانند، و از آنچه روزى آنها كردهايم انفاق مىكنند، پس هيچ كس نمىداند
چه چيزهايى از مايههاى روشنىبخش ديدگان، به پاداش كارهايى كه مىكردهاند براى
آنها پنهان داشته شده است.
اين رابطة عاطفي، اهل معرفت را مدهوش میکند. در پارهاي از اوقات،
حالت خشیت براي آنان پديد ميآورد و در برخي ديگر از مواقع، حالت رحمت؛ و در هر دو
صورت، آنان را در دل شب مدهوش ميکند. وقتي چنين شد، به جز معاشقه و مکالمه با خداوند
منّان، هیچ توجّهي به هيچجا و هيچکسی ندارند؛ يعني همان رابطة عاطفي، يعني همان
که قرآن کريم میفرماید: >تَتَجافى
جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَ طَمَعاً<؛ گاهی ظهور حقیقت در دل این افراد با خشیت است
و گاهی با طمع، امیدواری و رحمت. و در هر دو صورت، نماز شب آنان را مدهوش میکند.
به تعبير ديگر، اين بندگان در برنامة شببيداري خود، هر دو حالت خشيت و رحمت را
دارا هستند و هيچکدام اين حالات نيز بر ديگري غلبه پیدا نمیکند: >يَدْعُونَ
رَبَّهُمْ خَوْفاً وَ طَمَعاً<. اگر اينگونه
رابطههاي عاطفي و معاشقههاي معنوي بين بنده و خداوند نباشد، زندگی، تکرار مکررّات
است و اين نوع زندگي، که به يک حرکت تکراري تبديل ميشود، از جهات گوناگون خساراتبار
است.
لذّت رابطة عاطفي با خداوند، منحصر به آخرت نيست؛ بلکه افراد در همين
دنيا و در دل شب نيز لذّات معنوي را درک ميکنند؛ چنانکه قرآن کريم ميفرمايد: >فَلا تَعْلَمُ
نَفْسٌ ما أُخْفِيَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْيُن<، آن افراد
در دل شب لذّتي دارند که هيچ کس نميتواند درک کند مگر خود، اهل آن باشد. لذا
پيامبر اکرم$ فرمودند: دو رکعت نماز نزد من از دنيا و آنچه در دنيا است، محبوبتر
است:
«الرَّكْعَتَانِ فِي جَوْفِ
اللَّيْلِ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنَ الدُّنْيَا وَ مَا فِيهَا»[7]
خوشا به حال افرادي که از اينگونه لذّتهاي معنوي بهرهمند ميشوند و
ميتوانند در دل شب، مسير پر فراز و نشيب سير و سلوک را براي خويش هموار ساخته و
با معاشقه و مکالمة با خداوند، راه را بپيمايند.
. روم / 47: >وَ كانَ حَقًّا عَلَيْنا نَصْرُ الْمُؤْمِنينَ<